سیده سوفیاسیده سوفیا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه سن داره

سوفیاقشنگ ترین بهانه زندگیم

دومین مسافرت سوفیاکوچولو

1393/5/25 10:43
نویسنده : مامان زهره
165 بازدید
اشتراک گذاری

یه روزقبل عیدفطربودکه باعزیزمامانی واقاجون ودایی معین به سمت یزدحرکت کردیم.نفسم شماازاول شروع حرکت تازمانی که به یزدرسیدیم خواب بودین که من فقط واسه شیرو تعویض پوشک بیدارت میکردم.وقتی رسیدیم یزدنمازعیدفطرتازه میخواست شروع بشه که آقاجون وعزیزمامانی خودشونوسریع به نمازرسوندن ومن هم برای مراقبت ازشماباذایی معین توماشین نشستیم.همونجابودکه یکدفعه گریه های شماهم شروع شد.هیچ وقت دخترم تااون روزاونجوری گریه نکرده بودی.هرچی سعی میکردم دلیل گریتوبفهممو آرومت کنم فایده نداشت.فقط خداخدامیکردم که زودنمازتموم بشه وعزیزمامانیت بیاد.بعدازاومدنشون وشروع حرکت ماشین آروم ترشدی وبه خونه دایی حمیدوزندایی لیلا رفتیم. اوناواسه دیدنت لحظه شماری میکردن وعاشقانه دوست دارن هم خودشون هم بچه هاشون :صدراجون وفایزه جون که من بهش میگم فائزه ابجی .آبجی فایزه تواین سه روزکه اونجابودیم ازتوجدانمیشد وحتی وقتی خواب بودی توراروپاش نگه میداشت.پنج شنبه همون هفته قبل ازبرگشت به تهران همه فامیل دسته جمعی به پارک رفتیم که شماتوپارک ازابتداخواب بودی وفقط یکبارواسه خوردن شیربیدارشدی.

الهی قربون دخترقشنگم بشم که انقدرآروم ومهربون وخواستنیه.

پسندها (1)

نظرات (0)